Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین _ حوادث: نجات پدر و پسر باهوکلوتی در سیل سیستان‌وبلوچستان چیزی شبیه معجزه‌ است. اتفاقی مثل آنهایی که در داستان‌های خیالی می‌خوانیم با پایانی شیرین. این پدر و پسر برای نجات جانشان در سیل، بیشتر از یک‌شبانه روز بالای درخت خرما بودند و در نهایت نیز با فداکار یک ناخدا، از مرگ حتمی نجات یافتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما این اتفاق چطور رخ داد؟

صبح دوشنبه و درست چند ساعت پیش از جاری شدن سیل وحشتناک در بخش باهوکلوت شهرستان دشتیاری در سیستان و بلوچستان بود که جما رئیسی و پسر جوانش به نام بلاور، از کپرهایشان خارج شدند تا برای آبیاری راهی باغ‌شان در نزدیکی رودخانه‌ گوجری بروند؛ باغی که مملو از درختان خرما، موز و انبه بود. پدر و پسر موتور آب را روشن کرده و مشغول آبیاری بودند که باران شروع به باریدن کرد. اما نه یک باران معمولی. شدت بارش هر لحظه بیشتر می‌شد و در یک چشم بر هم زدن، زمین و زمان در هم پیچید. سطح آب رودخانه باگوجری در حال بالا آمدن بود و پدر و پسر خبر نداشتند که قرار است آب سرریز شده از سدی که فرسنگ‌ها دورتر بود، سیلی مهیب را رقم بزند.

در همان زمان بود که ناگهان صدایی هولناک به گوش رسید؛ صدایی که از جاری شدن سیل حکایت داشت. پدر و پسر فقط چند ثانیه فرصت داشتند که جانشان را نجات دهند اما هیچ راه فراری نبود.
سیلی که در رودخانه به راه افتاده بود چنان هولناک بود که در چشم بر هم زدنی به سمت باغ‌ها سرازیر شد و پدر و پسر را گرفتار کرد. آنها خوب می‌دانستند که جریان آب بیشتر و بیشتر خواهد شد و تنها راه نجات‌شان بالا رفتن از درختان خرما است. درختانی که نسبت به درخت‌های موز مقاومت بیشتری داشتند. جما و پسر با گرفتن از یک تخته که روی آب شناور بود خود را از پای درختان موز به یک درخت خرما رساندند و از آن بالا رفتند؛ کاری که از کودکی با آن آشنا بودند. این درخت تنها جان‌پناهشان بود و آنها دعا می‌کردند که ریشه‌های مقاوم درخت در برابر سیل، مقاومت کند.

چند ساعت بعد

سیل هولناک بیش از ۶۰ روستا از ۷۴ روستای بخش باهوکلات را به محاصره خود درآورده بود.
دورتر از جایی که جما و پسرش گرفتار شده بودند، اعضای خانواده که مطمئن شده بودند برای آنها اتفاق بدی رخ داده است برای نجات‌شان دست به کار شدند.

پسر عموی بلاور به دهیاری رفت و سعید آبخرابات دهیار روستای «کهیربرز بالا» را در جریان ناپدید شدن جما و بلاور قرار داد.

دهیار روستا وقتی شنید که پدر و پسر در باغ‌شان گرفتار سیل شده‌اند با عجله با علی‌بخش شه‌بخش، رئیس شورای اسلامی بخش باهوکلات تماس گرفت و او را در جریان قرار داد و درخواست کمک کرد.

ما زنده‌ایم

علی‌بخش شه‌بخش در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: سیل همه باغ‌های اطراف روستا را محاصره کرده بود. به همراه چند نفر از افراد محلی راهی محل حادثه شدیم. تا جایی که می‌شد جلو رفتیم بقیه مسیر فقط آب بود و آب. حدود ۵۰۰ متر تا محل گرفتار شدن جما و پسرش فاصله داشتیم. اما چیزی قابل دیدن نبود. شروع کردیم به فریاد زدن و آنها را صدا زدیم.

این تنها کاری بود که می‌توانستیم انجام دهیم. دقایقی بعد، در حالی که کم کم ناامید شده بودیم، صدایی از دور شنیده شد. صدا گنگ و نامفهوم بود اما آتش امید را در دلمان روشن کرد. خودشان بودند. جما و پسرش. فریاد می‌زدند که هنوز زنده‌اند.

در انتظار نجات

سعید آبخرابات، دهیار روستای «کهیربرز بالا» است. او نیز در گفت و گو با همشهری می‌گوید: هوا تاریک شده بود و تنها دلخوشی ما صدای پدر و پسرش بود که از دور شنیده می‌شد. من و بقیه مردم روستا در تب و تاب نجات آنها بودیم اما سیل به حدی بود که نمی‌توانستیم به آب بزنیم و آنها را نجات دهیم.

سعید آبخرابات دهیار کهیربرز بالا

او می‌افزاید: خانواده آنها نگران بودند و با گریه و زاری از ما می‌خواستند که آنها را نجات دهیم. یک روز از این ماجرا گذشت و آنها همچنان در سیلاب محاصره بودند. با همفکری مسئولان روستا و نیروهای نظامی که برای کمک آمده بودند، به دنبال راه چاره‌ای بودیم تا آنها را نجات دهیم. اما هیچ راهی وجود نداشت و فقط بالگرد می‌توانست آن دو را نجات دهد.

مسئولان روستا در تماس با سازمان‌های امدادی درخواست بالگرد کردند اما امکان اعزام آن وجود نداشت.

آبخرابات ادامه می‌دهد: روز دوم، فردی را به ما معرفی کردند و گفتند که او ناخداست و بسیار پر دل و جرات و توانمند است. اسمش الهی‌بخش نوحانی است. با او تماس گرفتیم و مشورت کردیم و او با اینکه می‌دانست این کار خطرناک است اما گفت که برای نجات جما و پسرش می‌آید.

در مسیر خطر

روز دوم به شب رسیده بود که ناخدا نوحانی، خودش را به روستا رساند تا به کمک جما و پسرش برود. او به خانواده نگران و گریان آنها قول داد که حتی به قیمت جانش هم که شده، پدر و پسر را نجات خواهد داد. آنها روی یک قایق کوچک، موتوری نصب کردند و به این ترتیب ناخدا نوحانی راهی عملیات نجات شد. او در تاریکی شب سیلاب را که همچنان با شدت درجریان بود می‌شکافت و جلو می‌رفت تا اینکه بعد از چند ساعت جست‌وجو،‌ نور چراغ‌قوه‌اش روی جما و پسرش افتاد که بی‌رمق بر بالای تپه‌ای که اطرافش را آب گرفته بود،‌ ایستاده بودند.

اشک شوق

جما و پسرش بلوچ هستند و به سختی می‌توانند فارسی صحبت کنند. آنها به خبرنگار همشهری توضیح می‌دهند که یک شبانه‌روز بالای درخت خرما بودند و در روز دوم که کمی آب فروکش کرده بود خود را به یک قسمت تپه‌ای پر درخت رسانده و در آنجا پناه گرفته بودند.

جما و بلاور

جما می‌گوید: شاید اگر ناخدا یکی، دو ساعت دیرتر به ما می‌رسید، ما زنده نبودیم.

پسرش بلاور هم توضیح می‌دهد: ما در این دو روز مرگ را به چشم دیدیم. زمانی که بالای درخت بودیم،‌ فقط دعا می‌کردم که درخت طاقت بیاورد. شدت سیل آنقدر زیاد بود که هر لحظه امکان داشت درخت را از ریشه درآورد. نمی‌دانید چه استرس و دلهره‌ای داشتم. یک وقت‌هایی فکر می‌کردم دیگر عزیزانم را نمی‌بینم. وقتی شب دوم، قایق را دیدم که به سمت ما می‌آمد، انگار معجزه شده بود. من و پدرم زندگی‌مان را مدیون ناخدا نوحانی هستیم. وقتی هیچکس جرات نداشت به آب بزند، او جانش را به خطر انداخت و به نجات ما آمد. هنوز هم باورم نمی‌شود که من و پدرم زنده مانده‌ایم.

اتفاق شیرین

در بین همه خبرهای تلخی که از سیل سیستان و بلوچستان به گوش می‌رسد، نجات جما و پسرش یک خبر شیرین و امیدوار کننده بود. ناخدا نوحانی آن شب توانست از طریق دنبال کردن صدای آنها و نور چراغ‌قوه‌اش، این پدر و پسر را بالای تپه کز کرده بودند، پیدا و هر دو را سوار قایق کرده از مرگ حتمی نجات دهد.

به گفته علی‌بخش شه‌بخش، رئیس شورای اسلامی بخش باهوکلات، حالا و با گذشت چند روز از سیل، وضعیت منطقه کمی عادی شده است اما هنوز مسیر ۱۵ روستا مسدود است و هیچ دسترسی به آنها وجود ندارد.

او از بین رفتن شبکه آب شرب و ورود فاضلاب به آن را مهم‌ترین خطری می‌داند که حالا مرد روستاهای سیل‌زده را تهدید می‌کند و می‌گوید: در روز اول حادثه، مردم محلی با هر وسیله‌ای که امکان داشت برای نجات هم محلی های خود آمدند و در روز دوشنبه نیروهای امداد رسانی و هلال احمر نیز رسیدند. در حال حاضر مشکل آب شرب و مشکل بزرگ مردم منطقه است این وضعیت، احتمال بروز بیماری را بیشتر کرده است.

کد خبر 836861 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها سيل استان سیستان و بلوچستان حوادث ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سيل استان سیستان و بلوچستان حوادث ایران بالای درخت برای نجات درخت خرما پدر و پسر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۸۶۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در انتظار آخرین معجزه | نادال هوادارانش را غافلگیر می کند؟

همشهری آنلاین - جواد نصرتی: نادال که هفته گذشته در رقابت‌های بارسلونا بازگشتی ناامیدکننده داشت و در ۲ست به الکس دی مینور استرالیایی باخت، در نخستین بازی خود در اوپن مادرید، ۲ بر صفر رقیب جوان آمریکایی خود را شکست داد و تنها یک گیم به او داد. دیدن رقص دوباره نادال بر خاک رس، زمین محبوبش، برای هوادارانش کافی است اما اگر او فصل خداحافظی‌اش یک گرند اسلم دیگر ببرد، چه؟ این همان معجزه‌ای است که احتمالا در تاریخ ورزش هم ماندگار خواهد شد. اما مردی که قبلا معجزه‌ها را مثل یک کار اداری، با صبر و حوصله، نبوغ، قدرت و هنرمندی، یکی پس از دیگری به سرانجام می‌رساند، مدت‌هاست از فرم ایده‌آلش دور است و در ۳۷سالگی چه‌بسا به حضور در مرحله اول گرنداسلم‌ها هم نرسد. او پنجشنبه قبل از پیروزی مقابل داروین بلانچ ۱۶ساله آمریکایی، اعتراف کرد که اگر در اوپن فرانسه وضعیت فعلی را داشته باشد، اصلا راکت به‌دست نمی‌گیرد: «اگر در پاریس هم حس امروزم را داشته باشم، اصلا بازی نمی‌کنم. تنها وقتی در رولان گاروس بازی خواهم کرد که حس کنم رقابتی هستم. اگر بتوانم بازی کنم، بازی خواهم کرد اما در غیراین‌صورت، چنین کاری نخواهم کرد. (غیبت در اوپن فرانسه) پایان دنیا ‌یا پایان زندگی حرفه‌ای من نیست. من هنوز هم بعد از رولان گاروس اهدافی دارم، مثل المپیک.»

همین یک جمله، خیلی‌ها را امیدوار کرده است که تنیسور اسپانیایی، تمام توان و تلاش خود را به‌کار بگیرد تا در المپیک پیش‌رو در پاریس، رقبایش را مثل سابق به چالش بکشد و برای بالاترین پاداش مبارزه کند. البته باید قبل از آن ببیند که بدنش چه وضعی دارد و به او اجازه ماجراجویی دوباره می‌دهد یا نه.

بازی دوم نادال در مادرید، تکرار بازی هفته قبل با دی مینور است و اگر شرایط مثل قبل بود، می‌توانستیم منتظر انتقامی سخت باشیم اما نادال، به چیز دیگری فکر می‌کند و مسئله برد و باخت برایش مطرح نیست؛ «در حال‌حاضر برد و باخت برای من مهم نیست. یک برد یا ۲شکست چیزی را در زندگی حرفه‌ای من عوض نمی‌کند. من به مادرید نیامده‌ام تا قهرمان شوم. شنبه برای من فرصتی است تا به خوبی بفهمم که کجای کار قرار دارم. من در بارسلونا مقابل دی‌مینور یک ست خوب بازی کردم.»

مادرید و بارسلونا، از تورنمنت‌های محبوب نادال هستند و او قبلا گفته بود دوست دارد تحت هر شرایطی، با هوادارانش در این ۲تورنمنت برای آخرین‌بار ملاقاتی داشته باشد و با آنها خداحافظی کند. چیزی که بودن او را در بازی اول مادرید چشمگیر کرد، حضور پررنگ خانواده و به‌خصوص پسرش بود. پسر خردسال نادال، یک راکت کوچک هم در دست داشت که در کمال تعجب، آن را با دست راستش می‌گرفت؛ برخلاف پدر که دست‌چپ است. نادال بعد از این برد گفت که ایده‌اش این بوده که بیشتر تنیس بازی کند تا پسرش کمی از بازی‌های او را ببیند و احتمالا خاطره‌ای از این بازی‌ها با خود به بزرگسالی ببرد.

کد خبر 847504 برچسب‌ها ویژه ورزشی رافائل نادال المپیک تنیس

دیگر خبرها

  • زخمِ کاری «قطع درختان» مرثیه‌ای بر پیکر سبز سنندج
  • کرم معجزه
  • صادرات خرما به ۴۰۰ میلیون دلار رسید
  • علت بارش‌های سیل‌آسای ایران؛ عامل انسانی دخیل بود؟
  • بارورسازی ابر‌های کشور‌های همسایه علت بارش‌های سیل‌آسای ایران بود؟
  • بارورسازی ابرهای کشورهای همسایه ربطی به بارش سیل‌آسای ایران ندارد
  • زمستان به ۹ استان برمی‌گردد؛ بارش سیل‌آسای باران و تگرگ
  • در انتظار آخرین معجزه؛ نادال هوادارانش را غافلگیر می‌کند؟
  • در انتظار آخرین معجزه | نادال هوادارانش را غافلگیر می کند؟
  • توپ گوستاو، سلاح معجزه‌آسا نازی‌ها/ عکس